خبر فوری

کوچ پزشکان از بیمارستان به سوی مراکز جراحی کارت به کارت شرط پذیرش

کوچ پزشکان از بیمارستان به سوی مراکز جراحی کارت به کارت شرط پذیرش ابراهیم متین‌سیرت هوا گرگ و میش بود. سوز سرما از هر طرف می‌آمد، مه آنقدر غلیظ بود که به سختی چند قدم آن‌‌طرف‌تر را می‌دیدی. گفته بودند حتما ساعت شش صبح آنجا باشید. به توصیه منشی از اوایل شب غذایی نخورد. همان ساعت شش صبح به مرکز جراحی رسیدیم و در کمال تعجب، قفل کتابی بزرگی به در وردی آویزان بود. دمای هوا سه چهار درجه بود و سوزش پوست را می‌سوزاند. چند بیمار و همراه دیگر هم مثل ما آمده بودند و به آنها هم تاکید شده بود، همین ساعت اینجا باشند. پس از چهل دقیقه جدال نابرابر با سرما و استرس عمل و ضعف ناشی از گرسنگی، چمشمان به جمال منشی و نگهبان مرکز روشن شد. نای گلایه کردن نداشتیم و تا در باز شد، به هوای اینکه جای گرم‌تری انتظارمان را می‌کشد، سراسیمه خودمان را به داخل رساندیم. اگر اَخم و غُر زدن منشی خوش‌برخورد را که نادیده بگیریم، هوای داخل سالن انتظار به مراتب سردتر از بیرون بود. منشی با صدای بلند خواست که اسم بیمار و پزشک را در برگه‌ای نوشته و تحولیش شود. از ترس مواخذه اطاعت امر کردیم و پس از تحویل گرفتن برگه‌ی اسامی، شروع به صدا کردن بیماران کرد. وقتی دیدم اسم‌ها پشت سر هم خوانده نمی‌شود، موضوع را به منشی گفتم‌ و در جواب شنیدم که بر اساس حضور پزشک جراح نوبت‌دهی صورت می‌گیرد، آنجا بود که صدای اعتراضم را بلند کردم و گفتم: پس چرا مراجعین باید از ساعت شش صبح در محل حاضر شوند و ساعتی را هم در سرما بمانند؟ خونسرد و بی‌تفاوت جواب داد: من از شما نخواستم که از این ساعت اینجا باشید و اعتراضتان به من ارتباطی ندارد. از روی عصبانیت دندان‌هایم را به ساییدم و خواستم جوابی بدهم که، نگاهم به بیمارم افتاد که از استرس عمل رنگ به رُخش نیست و عاجزانه درخواست سکوت می‌کند. راستی سرمای سالن انتظار به لطف چند هیتر برقی کمی قابل تحمل شد. برگه رضایت‌نامه روی میز را به دستور منشی پُر کردیم. البته بیشتر شبیه اختیار تام بود تا رضایت‌نامه؟؟؟! جوری تنظیم شده بود که حتی اشتباه پزشکی هم به گردن بیمار بود. از قبل مبلغی را که پزشک جراح تعیین کرده بود برایش کارت به کارت کردیم، جای تعجب داشت که پزشکان با سطح درآمد مطلوب، چرا کارت‌خوان ندارند و کارت به کارت شرط پذیرش بیمار شده بود. این را وقتی مطمئن شدم که منشی مرکز، ابتدا از روی رسیدهای انتقال وجه عکس گرفت و بعد بیمار را به بخش جراحی فرستاد. حالا علت کوچ پزشکان از بیمارستان به مراکز حراجی را فهمیدم. توافقی دو سر برد و سراسر سود. ظاهرا فقط حقوق‌بگیران توفیق اجباری پرداخت مالیات نصیبشان می‌شود. تا آنجایی که یاد دارم، قسم‌نامه‌ی پزشکان نجات جان انسان‌ها بود و اما امروز برخی‌ها به خالی کردن جیب بیماران چشم دوخته‌اند. منشی خوش‌خُلق بلند بلند بیماران صدا می‌کرد و از همانجا می‌خواست در حضور دیگران علت مراجعه و دلیل جراحی را اعلام کند؟؟؟! یکی در پاسخ می‌گفت برای عمل چشم آمده‌ام، دیگری می‌گفت بینی و خانمی هم به جای پاسخ زیر لب گفتم چند کلمه‌ای نزدیک گوشش گفت. معلوم بود که نمی‌خواست دیگران متوجه شوند. بالاخره بیمارم به اتاق عمل رفت و انتظار کُشنده آغاز شد، ثانیه‌های به اندازه‌ی سال طول می‌کشیدند و هر بار نگاهم به ساعت می‌افتاد، عقربه‌شمار ثانیه حرکت نمی‌کرد که نمی‌کرد. پس از عمل بیماران در سه اتاق چند تخته جا داده شدند. نظمی دیده نمی‌شد و برای رفتن بر بالین بیمار تنها چند قدم از سالن انتظار فاصله بود. هیچ‌کس هم علت حضورتان جویا نمی‌شد؟؟؟! هرچه بود در نصف روز اتفاق افتاد، اینکه مراکز جراحی چگونه و از چه ارگانی مجوز می گیرند مهم نیست، اما نظارت مستمر بر فعالیت این مراکز که با جان و سلامت جامعه سر و کار دارند، امری بدیهیست. ابراهیم متین‌سیرت

درباره پایگاه خبری پی نوشت

فوق لیسانس مهندسی صنایع،عضو خانه مطبوعات ، خبرنگار رسانه ها،مدرس دانشگاه، فعال اجتماعی و ورزشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *