به احترام کوته سروده
خمیده قامت روزی حلال
در کوچه پس کوچه ها
نبرد آبرو با سطل زباله ها
یاد داشتی از مهدی شیخی؛
نوربخش احمدزاده زندگی را از دریچه ی شعر می بیند
شعر او بیشتر از آن که کوششی باشد جوششی است و با هر نگاه به پیرامون خویش متنی ادبی از خود ارائه می دهد که رنگ و بویی شعرگونه دارد.
او تیمارگر دردهای مردمان عصر خویش است و با اشاره به شعر “قصیده برای انسان ماه بهمن” سروده ی احمد شاملو که میگوید: جدا نبود شعرشان از زندگیشان و قافیه ایی دیگر نداشت جز انسان!؛ به صراحت میتوان بر این گفته مهر تایید زد
هم از این روست که شعرش مخاطب خاص خود را داشته و دارد.
شعری که نقطه ی آرمانی مولانا جلال الدّین محمد بلخی است که میگوید:
رستم از این بیت و غزل ای شه سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا!
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا!
او که خود در حوزه ی درمان دستی بر آتش دارد و زمان طلایی نجات بیمار را به خوبی درک میکند،اینجا نیز به مجرد احساس درد در پیکره ی جامعه ی خویش، رها از هر نوع قاعده و دستوری که مشتمل بر وزن و عروضی و قافیه باشد با سروده ای جوششی در زمان طلایی بر بالین دردمند جامعه میرسد و تیمارگر زخمهای او میشود
دردهایی که گاه درونی و روانشناسانه، گاه بیرونی و جامعه شناسانه و اکثر اوقات از جنس متافیزیک بوده و هستی شناسانه است.
مهدی شیخی دیماه ۱۴۰۳