به یاد محمود خان کرمپور چهارلنگ بختیاری که رفتن اش در باور نمی گنجد و یادی از سفر تاریخی و مانای قلعهی بارده به میزبانییِ آن خان فرهیخته و والا تبار که برای همیشه در ذهن می ماند ؛
به نام خدا
مدّتها از سوی پژوهشکدهی بختیاری برای نشست تاریخییِ بارده و برنامه های آن تدارک دیده شده بود و به طُرُق مختلف دوستان و صاحب نظران را اطلاع داده بودند که این نشست تاریخی در قلاع خوانین محترم چهارلنگ برگزار میشود و پیشتر عزیزان فرهیختهی پژوهشکده به ویژه دکتر آرمان راکیان مدیر پر تلاش و فعال گروه، این مهم را با جناب محمود خان کَرمپور در میان نهاده و هم آهنگی کرده بودند.
از این رو اعضای پژوهشکده به شیوه های گوناگون موضوع را به آگاهیی هم میرساندند و محمود خان بزرگ نیز بی صبرانه انتظار می کشید.
همهی اهل خانه و بستهگان او نیز منتظر این روز تاریخی بودند.
زمان حرکت فرا رسید یاران موافق از سرزمین بختیاری و دیگر نقاط کشور روانه ی بارده شدند.
بنده (غفور سخندری) نیز با عشق تمام پذیرفته بودم که لیست حضرات معظم شرکت کننده را تکمیل نمایم.
لذا به اتفاق دوست عزیزم مهندس یعقوب پناهی، روز جمعه بیست و شش آذر هزار و سهصد و نود و پنج٘ ساعتِ ده صبح از ایذه راه افتادیم، ساعتی در مسیر بودیم و برای نفس تازه کردن کمی در شهر دهدزِ دزپارت توقف کردیم، سپس راه را از سر گرفتیم و در دوپلان برای سِرو ناهار ماندیم.
حین راه و در طول مسیر لیست مذکور را هم تکمیل می کردم.
بسیار مایل و مشتاق دیدار عزیزان بختیاری و میهمانان معزز بودم.
القصه؛ غروب به چهارمحال و بختیاری رسیدیم. اولین سفر ما به بارده بود و مسیر را به خوبی نمی دانستیم، گاه از دکتر یحیی خان حسن پور یحیی و دکتر آرمان خان راکیان نشانییِ دقیق را می پرسیدیم و در این فاصله دو یا سه بار هم شخصِ محمود خان تماس گرفت و راهنمایی نمود.
هرچند کمی مسیر را کج رفتیم اما؛ سفر پر خاطرهیی بود.
به لطف دوستانِ پژوهشکده دو سالیست که با بسیاری از عزیزان آشنا شده و شوق دیدار آنان را در وجود خود نگه داشته و برای زیارت شان لحظه شماری می کردم.
برف لطیف و زیبایی حوالییِ قلاع بارده را سفید پوش کرده بود. خلاصه؛ وارد قلعهی داراب خان چهارلنگ محمود صالح شدیم پس از راهنمایییِ عزیزان به دیدار محمودخان نوهی داراب خان رفتیم و مورد استقبال بسیار گرم او و عموزادهگان اش آقایان معظم ناموَر وارثان محمدحسن خان قرار گرفتیم.
رسیدن به قلعه و دیدن عزیزان حال و هوای خاصی داشت.
گویی سال ها با آنان و در جمعِ شان بوده ایم.
مردمانی از جنس مهربانی و انسانیت. همه مشغول پذیرایی از میهمانان بودند. محمود خان بزرگ مدام پی گیر دعوتی ها بود و بی بی مریم همسر مهربان او که انسانی تمام و کمال است هم با گلدختران و دیگر اعضاء خاندان با روحیه یی شاد و مهربانانه مشغول میزبانی و پذیرای بودند.
وقتی پویایی و تلاش جوانان رعنا و با اصالت چهارلنگ بختیاری را دیدم عظمت و بزرگ منشییِ آنان بیش از پیش محرز و آشکار گشت.
آری هنوز هم می شود رَد پای سرداران و فاتحان ملی را در آن جا یافت و هنوز هم صدای کِل بی عروس و بانگ بِرنُوِ سردار شهید علی مردان بختیاری به گوش میرسد.
تصاویر آویزان شده بر دیوارهای قلاع محمد حسن خان و داراب خان گواه فتوحات سرداران بختیاری بود.
گروه های زیادی از هنروران، تصویرگرانِ لحظه نگار و استادانِ صاحب نظر از گوشه گوشهی کشور که خون بختیاری در رگ آنان موج میزد خود را به قلاع بارده رسانیده بودند.
با ورود هر کدام، محمود خان صلوات می فرستاد و اظهار خوش حالی می کرد.
از سر شب تا حوالییِ صبح بیدار ماندیم و تعدادی از هنروران موسیقی و شعرا ایفای نقش کردند و لحظات بسیار خوبی را گذراندیم.
صبح روز بعد نیز برنامه هایی شاد و متنوع را شاهد بودیم.
دوستانِ کارگروه های تاریخ و موسیقی جلساتی جداگانه داشتند و سخنرانان هم به بیان مطالب می پرداختند.
در طول مراسم دید و بازدید دوستان و عزیزان پژوهشکدهی بختیاری بسیار جالب و دیدنی بود و از این دیدار تصاویر خوبی هم ثبت و ضبط گردید.
دیدار سرور گرامی ام استاد داراب خان رئیسی و برادر عزیزم دکتر احمد خان بختیاری تبار بسیار شادم کرد و عدم حضور عزیزان ام کامبیز خان نامداری و نوربخش خان احمدزاده موجب نگرانی ام شد چرا که وجود مبارک شان قوّت قلب ام بود.
جلسهی بارده به میزبانییِ محمود خان کرمپور بختیاری از جمله جلسات موفق پژوهشکده محسوب میشود که در آن تبادل نظراتی صورت گرفت و مصوباتی نیز در پی داشت.
روز شنبه از نیمه گذشته بود و هر کدام از میهمانان به فکر رفتن به خانه و کاشانهی خود بودند، من نیز جان و دل ام به وجود تک تک عزیزان و به خِشت خِشت قلاع گره خورده بود. شاید از هر نفری چند بار خداحافظی می کردیم و دل کندن بسیار سخت بود.
خلاصه با چشمانی پر اشک و گلویی پُر بغض بدرود گفتیم و از همه حلالیت طلبیدیم.
از محمود خان کرمپور چهارلنگ، صاحب لطف و سخا و کَرم بدرود گفته و محل جلسه را ترک کردیم چند دقیقه ای هم با مهندس حسن خان دهقانی (شوینی بختیاری) صحبت داشتیم. جناب دهقانی از عزیزان بنده است که سال ها از هم دور بودیم لذا این فرصت دست داد تا با هم گفت و گویی داشته باشیم و در لحظاتِ خداحافظی به مهندس شوینی گفتم لازم است به احیاء عناوین و القاب در بختیاری بپردازیم و نگذاریم این میراث معنوی فراموش شود لذا باید با ایجاد برنامه های فرهنگی اجتماعی و ساخت تندیسِ خوانین و بزرگان بختیاری، ارزش های گذشته را به نسل امروز جامعه پیوند بزنیم.
جناب شوینی و دوستان را بدرود گفتیم و به اتفاق مهندس آرضا موسوی از خوانندهگان خوب بختیاری و مهندس آیعقوب پناهی بارده را ترک نمودیم و از آن جایی که مجذوب مهر و محبت دوست عزیزمان جناب فیض الله خان طاهری شده بودیم به اصرار این مرد مانای فرهنگ و هنر سری هم به اردل زدیم و ساعاتی منزل اش ماندیم و از مصاحبت ایشان و فیض انفاس قدسی او بهره مند شدیم. پس از سِرو شام و پذیرایییِ گرم جناب طاهری از حضور نازنین اش رخصت خواستیم که خدا حافظی کنیم و چونین شد.
در ادامهی راه فقط از خوبی و اتفاقات میمونی که افتاده بود سخن می گفتیم، آن گونه شد که هرگز این خاطرهی خوش از ذهن و جان من محو نخواهد شد.
در پایان لازم میدانم تقدیر ویژهیی داشته باشم از همهی اعضاء معزز پژوهشکدهی بختیاری به ویژه دکتر یحیی خان حسن پور بختیاری که سبب ارتباط ما با دوستان پژوهشکده شد و همین طور دکتر آرمان خان راکیان که با اقتدار گروه پژوهشکده را مدیریت می کند.
“ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن”
غفور اسکندری سبزی
(سخندری بختیاری)
۲۸ آذر ۱۳۹۵