«هنر خوشنویسی وچالشهای آن»
خوشنویسی امروز دچار معضلات و چالشهای مختلفی است و اگرچه ضرورت احیاگری برای اقلام فراموش شده با تلاش و همّت برخی از هنرمندان میسر شده است اما همچنان هنر خوشنویسی ناگفتهها و ناشنیدههای فراوانی دارد. این مصاحبه با دکتر شهاب شهیدانی، پیرامون موضوعات و مسائل خوشنویسی رقم خورد. امید که چنین تعامل و گفتگوهایی در جامعه خوشنویسی رایج شود و منجر به نقد و راهگشایی در این هنر شریف و ملی گردد.
دکتر شهاب شهیدانی پژوهشگر، خوشنویس و دانشیار دانشگاه هنر اصفهان است. ایشان متولد ۱۳۵۳ در شهر سمیرم اصفهان می باشند. تحصیلات آکادمیک خود را در رشته تاریخ تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه اصفهان انجام داده است و دکترای خود را در همین رشته از دانشگاه تبریز دریافت نمودهاند.
دکتر شهیدانی خوشنویسی را از محضر استادانی چون حسین سامی، استاد حبیبالله فضایلی، مهدی فروزنده و علی شیرازی فراگرفته است. از دکتر شهاب شهیدانی کتب و مقالات ارزشمندی در حوزه تاریخ و خوشنویسی و احوال خوشنویسان منتشر شده است .برایم توفیقی حاصل شد و مصاحبه ای با ایشان انجام دادم در این مصاحبه ایشان با نثری زیبا نقطه نظرات جالب خود را در خصوص گرایشهای نوین خوشنویسی، خط تعلیق، چالشهای پیش روی هنر خوشنویسی و نیز خاطراتی از استاد حبیبالله فضائلی و استادمهدی فروزنده، بیان نمودهاند. شما را به خواندن این مصاحبه دعوت میکنم.
فیضآبادی: چالش های پیش روی هنر خوشنویسی را در چه می بینید؟
شهیدانی: ببینید چالشهای فراوری خوشنویسی، جدای از دیگر موضوعات جهان ایرانی نیست از جمله مباحث اقتصادی یا ضعف مدیریت فرهنگی در نوع داخلی و ارتباط با جهان خارج و امثالهم… که برای همه هنرهای ایرانی صدق میکند. اما در حوزه خوشنویسی گمان کنم عدم ارتباط با هنرها و دانشهای دیگر، مهمترین ضعف تلقی میشود. ما خوشنویسان گاه آنقدر در فرم و اجرای استادانه حروف متوقف میشویم که از کارکردها و کابردهای دیگر آن غافل میمانیم. طبیعی است که مهمترین بخش خوشنویسی همان نوشتنِ خوش و زیبا باشد اما این را بدانیم که ذائقه زیبایی در گذر زمان تغییر میکند و افزون براین، نیازها و خواستههای تازهای در جامعه شکل میگیرد که ما خوشنویسان از آن غافلیم. به نظرم اگر مختصر عنایتی در روزگار ما به هنر خوشنویسی هنوز وجود دارد به ذات غنی و پرشور و فرمهای مهیّج خوشنویسی و گنجینه غنی زبانی و ادبیات این میراث عظیم گذشتگانمان باز میگردد و ما کار تازه و درخوری مطابق با روزگار خود برای خوشنویسی نکرده ایم. معضل دیگر در هنر خوشنویسی آنکه، ما سه گانه «هنرمند»، «منتقد» و «بازار» یا «گالری» را درست تعریف و چیدمان نکردهایم. خوشنویسی فقیرترین هنرها در نقد است. هنوز جامعه خوشنویسی نقد را با تخریب و پنجه به چهره کشیدن و خراشیدن یکی میداند. در نقد باید حتما دلسوزی و انسانیت باشد و نیز راهکاری برای خروج از وضعیت موجود و شیوه و نحوه اصلاح به روند فعلی را بدهد خواه از طریق نوشتار یا گفتگو. من گذشته از مکتوباتم در نقد خوشنویسی، بارها پیش آمده است که به جای نق و ناسزا، مستقیم به مسئول یا فرد هنرمند، زنگ میزنم و در کمال ادب در خصوص یک اثر یا موضوع نمایشگاه و یا روند داوری اعلام نظر میکنم و اغلب با پذیرش نظر یا گفتگوی همدلانه مواجه میشوم. مدتهای مدیدی جامعه و روزگار خوشنویسان را زیر نظر دارم بیطاقتی در برابر نقد یا توهم مفرط به دانایی در زمره امراض رایج در جامعه خوشنویسی است. معضل مهم دیگر، «رانت موزهای» است من بارها هشدار داهام، اینکه تنی چند دسترسی بی حد و حصری به آثار موزهها داشته باشند، نوعی رانت است هم برای خلق اثر و هم برای پژوهش. اگرچه امروزه بنا به لطف فضای مجازی تصاویر زیادی در دست هست اما همچنان بخش مهمی از میراث و آثار خوشنویسی دیده نشده و تحلیل نشده بر دست و ذهن ما مانده است.
فیضآبادی: در سالهای اخیر مسئله ای به نام گرایشهای نوین در خوشنویسی مطرح شده و شما از پیشروان آن هستید نظرتان در مورد آن چیست ؟
شهیدانی: حقیقت آنکه واژه «گرایش نوین» در خوشنویسی را مدتها بود برای خودم تعریف کرده و به رسمیت شناخته بودم اما گویی جامعه خوشنویسی نمیپذیرفت و گاهی که با برخی عزیزان صحبت میکردم اهمیت این امر را متوجه نبودند. این را هم اضافه کنم که پیشینیان ما نیز گرایش به نو هم داشتهاند اما با تعاریف و رویکرد خودشان و این نوگرایی در قالب مفهوم سنّت با ضرباهنگ تدریجی و گاه چندین قرن همراه بود برای مثال، آن دسته از آثار که از آن به نام خطوط تفنّنی یاد میکنیم سرشار از نوگرایی است و اصولاً اگر نوگرایی نبود حتی نستعلیق و خطوط دیگر هم زاده نمیشد. در هفتمین دوسالانه خوشنویسی قزوین در سال ۱۴۰۲، در لایوِ گفتگو با جناب استاد میرحیدر موسوی، فرصتی پیش آمد که با صراحت از تعریف درست «گرایشهای نوین» نام بردم و تفاوت آن را با نقاشیخط برشمردم. خوشحالم که انجمن خوشنویسان این گرایش تازه را به رسمیت شناخته است. این هم مهم نیست که من یا فرد دیگر یا کلاً ساختار انجمن به این نتیجه رسیده باشند که گرایش نوینی در روند خوشنویسی معاصر متولد شده است، مهم اعلان آشکار این گرایش و گنجاندن آن در دوسالانه و به احتمال بسیار در رویدادهای آتی است. به نظرم در تعریف گرایش نوین، انجمن به درستی رفتار کرده است که آن را در ظرفیت و نظام خوشنویسی سنتی و اجرای اثر با دست و جدای از چاپ و تکنیکهای نقاشیخط برشمرده است. با هر نگاه و نقدی به انجمن خوشنویسان اما همواره برآنم که کار خوب را باید تحسین کرد. امیدوارم که در مراحل بعدی هم متوجه تفاوتهای اجرا و نوع داوری این قبیل آثار با خوشنویسی رایج بشوند چرا که گاه اجرای یک اثر در گرایش نوین با روند خلق و شرایط تمام شده اثر، بسیار متفاوت از خوشنویسی رایج است که نوع داوری خود را میطلبد.
ایدههای نو در حال متولد شدن هستند و صرفنظر از گامهای نخست و یا ایرادات و نواقص اولیه، در حال جوانه زدن هستند. از این رو، باید که به این آثار فرصت دهیم و از حضورشان در جشنواره و نمایشگاه نهراسیم. نسل تازهای از جمله خود من، برآنیم که میتوان در ادامه سنّت، خوشنویسی ایرانی را با عناصر و مفاهیم تازه و یا اجرای متفاوت، تلفیق و خلق اثر نمود. این پنجره تازه به نظرم فرصت خوبی است که حتی میتواند جایگزین رفتاهای مبتذل خطّاشی و کالیگرافی شود. چرا که شرط اجرای گرایش نوین، تمرین و ممارست در عرصه خوشنویسی سنتی است. کارهای من نیز اغلب به این سمت و سو رفته و اتفاقاً بازخورد هم خوبی داشته است. تصور کنید این نوع گرایش میتواند با جامعه و معضلات آن و حتی مفاهیم معنوی ارتباط جدیدی برقرار کند. تابلو «این نیز بگذرد» که با انواع مهرهای دست و پا گیر معاصر آن هم در نوع آموزشی و مدرن احاطه شده است هم در نظام خوشنویسی سنّتی و هم در قالب هنر معاصر نوشته شده است و نیز فرصتی برای بازاندیشی در معضلات کنونی جامعه ایرانی را فراهم کرده است. بدون هیچ اظهار فضلی این اثر مورد استقبال واقع شد به این دلیل که بارقههای از جریان زندگی انسان کنونی ایرانی را در خوانش توأمان عبارت مهم این نیز بگذرد با مُهر ایجاد کرد. من غالباً افسوس می خوردم که آثار بسیار زیبا و استادانهای از خوشنویسان خلق شده که جامعه و مخاطب خیلی گذار از آن عبور میکند. علت اصلی، درگیر نشدن این آثار با فضای روزگار ماست. همچنین مشابهت یا هم پوشانی فراوان قالب سیاه مشق، چلیپا و قطعه در آثار خوشنویسان کنونی است که در تولید انبوه و حتی نفیس آن، برای مخاطب خستگی و ملالت میآورد. بنابراین وقتی چلیپای «مقطعنویسی» من با موضوع آیههای ناتمام، را در نمایشگاه ارائه نمودم، چالشی برای چلیپای رسمی و متعارف بود که هزاران بار دیده شده است چراکه این اثر بیشتر زمزمه و موسیقی چلیپا است تا خود چلیپا. همه این مسائل را به حساب اظهار فضل من نگذارید به حساب مخاطبی بگذارید که در یک نمایشگاه به دنبال اثری متفاوت با زبانی معاصر است. خوشنویسان پس ازتوان و قدرت قلم و مهارت باید به جهان اطراف بنگرند و خلّاقانهتر کار کنند…
فیضآبادی: میدانید که در جریانی در خوشنویسی در طی سالیان اخیر برای احیاء خط تعلیق بوجود آمده است و گروهی از خوشنویسان و محققان و پژوهشگران برای احیاء آن تلاش می کنند در این مورد چگونه فکر می کنید آیا ضرورتی در آن می بینید و فکر می کنید این جریان چقدر موفق بوده است؟
شهیدانی: احیاگری در اصل کار دشواری است در حالیکه همگان یا بیشتر هنرمندان به یک سبک و قلم توجه دارند، طبیعی است که زحمت عدهای برای جستجو و یافتن و پیداکردن ظرافتهای خطوط قدما تا چه حد دشوار و طاقتفرسا است. بیاد داشته باشیم که در اثر گسست و انقطاع تاریخی ما با میراث سنت و هنر خوشنویسی گذشتگان، مجموعهای از سبک و شیوههای خوشنویسی و حتی در جزئیاتی چون نوع تراش قلم مغفول مانده است و اگر چه کوششهای امثال مرحوم استاد فضائلی در بازخوانی و پژوهش در همه اقلام بسیار مهم و قابل ستایش است اما هر یک از این اقلام واقعا تمرکز و مهارت و ممارست تازه و مجدّانهای میخواهد. در تعلیق آثار زیبا و فاخر استاد عبدالرسولی را فراموش نکنیم از مرحوم معینالکتاب و راهجیری هم خطوطی به تعلیق وجود دارد. تعلیق مهمترین خطی است که با ذائقه ایرانی بعد از دورۀ مغول نوشته شد و در اثر کوششهای دیوانسالاران و مُنشیان که سنّت دیرپایی در امور فرهنگی و اداری ایرانیان از دوران باستان که بسیار قابل احترام بوده است، شکوفا گردید. مجموع تلاشهای همه تعلیقنویسانی چون شما و استاد غفور عزیز که مدتهاست به بار نشسته بسیار قابل احترام است. خصوصاً که این خط هم در ساختار انجمن و هم به تدریج در میان مردم شکوفا خواهد شد. حس و حال تعلیق بسیار زیباست در پیچ و تاب کلمات و حروف و سطرش، هم کرشمه و عشوه بسیار دارد و هم گویی خبر و مژدهای دارد و بیجهت نیست که اخوانیه و مکتوباتی هم به این قلم نوشته شده است. حتی لحن منشیانه آن نیز حکایت از اعلام بیان خبر و دستور است. گاه دانشجویان هنر در کلاسهایم بدون آنکه بدانند نام این خط چیست، تمایل دارند این خط را یاد بگیرند. نوع کرسی خط تعلیق و معلّق بودن و قبض و بسط در این خط، بازی و رقص مکرّر حروف برای نسل جوان زیبا و دلرباست. با چنین امکاناتی، قابلیتهای بصری تعلیق همچنان دست نخورده باقی مانده از جمله برای لوگو، روی جلد و کاربردهای آن در سایر هنرهای صناعی، ایجاد فونت مناسب و …
در نوع احیاگری در وضعیت موجود، دو امر متفاوت را باید لحاظ کرد؛ نخست آنکه ما آنچه را که گذشتگان انجام دادهاند، مجدداً بازنویسی میکنیم. این امر البته ما را به زیباییهای فراموش شده میراث نیاکانمان رهنمون میکند و تازههایی به خوشنویسی معاصر میافزاید اما آفت احیاگری صِرف آن است که اقلام احیاء شده بعد از مدتی اشباع شده و تازگی اولیه خود را از دست میدهد. ضمناً در اثر آگاهی و انتشار مجازی و حقیقی میراث گذشته، گاه میبینیم که جهد ما فقط در برخی موارد جزیی رو به جلو بوده و خوشنویسان گذشته هر چه لازم بوده است را انجام دادهاند. بنابراین تا زمانی که سایه احیاگری بر سر ماست موضوع جالبی است اما به محض آنکه در تکرار و تقلید قرار بگیریم دچار همان رویه آسیب های خوشنویسی کنونی خواهیم شد.
فیضآبادی: بنظر شما آیا خوشنویسی ظرفیت تحول و همگامی با هنر جهانی یا مدرن را دارد یا خیر ؟ یا فکر می کنید چنین تحولی اصلأ ضرورت ندارد؟
شهیدانی: خوشنویسی باید هم در وجه ملّی و اقناع درونی و هم در وجه بین المللی و جهانی حضور داشته باشد. خوشنویسی ایرانی همچون زبان است که باید با ظرفیت سنجی و پشتوانه فرهنگی و حمایت همه جانبه در جهان شناخته شود و در عین حال، طعم و رایحه ملّی هم داشته باشد. تجربه نستعلیق نمونه خوبی است در عصر صفوی به واسطه اهمیت هنر و گستره فرهنگی ایرانی این خط تا سارایوو و از آن سو تا هند و بنگال رواج یافت. امروزه البته با تنوّع و تکثر هنرها موضوع خوشنویسی همچون گذشته نیست اما باید در نظر داشت در جهان امروز هرچقدر به طور دقیق و خلّاقانه بر میراثهای هنری تمرکز و تبیلغ کنیم و این میراث را تبدیل به برندسازی کنیم، موفق میشویم. شعر مولانا و خیام به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است اما توجه به این شاعر بزرگ در جهان امروز به یمن فهم عمیق و ارزشها هنری اشعار آنهاست. این امر میسِر نمیشد مگر آنکه از آن همه زیبایی زبانی و معنا اندکی را به جان و دل مخاطب غیر بچشانیم یقیناً اگر در حوزه خوشنویسی هم بتوانیم ظرافتهایی که ما خوشنویسان از خط درک میکنیم یا بخشی از آن را به جهان غیر خودمان انتقال دهیم، موجب احترام و رواج هنر خوشنویسی می شود.
فیضآبادی: اگر بخواهید از بین تمام خوشنویسان ایرانی در طول تاریخ نام یک نفر را در قابی بنویسید نام چه کسی را می نوشتید ؟
شهیدانی: سخت است پاسخ به سوالتان؛ اجازه بدید تعداد را خیلی بیشتر کنم. «ابنمقله» فرد عجیبی است. سالها پیش دکتر قطبالدین صادقی نمایشنامهای برای ابنمقله نوشت که بسیار خواندنی است. در ادامه «علاءالدین تبریزی» که خود در زمره استوانههای مکتب تبریز و ثلث و محقّق ایرانی است. میرعماد را دوست دارم اما اگر اجازه مسافرت در زمان را داشتم به دو قرن دهم و یازدهم که مصادف با حیات هنرمندان متعدد خوشنویس و رقابت فشرده نستعلیق نویسان بود میرفتم تا نظاره گر آنی باشم که سرانجام در قامت میرعماد رقم خورد در کشاکش میرعماد و علیرضا عباسی و خلیل الله قلندر حضور مییافتم. دوست دارم در خلوت تنهایی درویش عبدالمجید حین نگارش قطعات مورّب و اخوانیههایش به احتمال بسیار همراه با زمزمه اشعارش حضور داشته باشم. در صفای مشق صحبگاهان میرزا غلامرضا اصفهانی که بارها مشق صبح و صبحگاه را میکرد. دوست داشتم وقتی عمادالکتاب از ویرانی ایران زمان خودش مینالید و در زندان شکوائیه مینوشت حین نوشتن سیاهمشقهای زندانش بودم که ناشی از یک فهم و آگاهی تاریخی با محوریت خط و خوشنویسی بود. رضا مافی برای من اعجوبهای است و کاش می توانستم شوریدگی و گرمای خط او را در همان لحظه آفرینش اثر میدیدم. خوشبختم که توانستم با تحقیق و مطالعه، اهمیت هنرمند خوشنویسی چون استاد فضائلی را درک کنم. ایشان برای من در زمره اولیاء الهی است. پاک زیست و پاک نوشت با تمام صداقت و بدون فریب و نیرنگی. همه ما در فهم تاریخ خوشنیسی وامدار وی هستیم.
اما در عین حال من عاشق دست و پنجههای خوشنویسان گمنامی هستم که خطوط آنها بر پهنه قبور و صنایعدستی نگاشته شده است. این خوشنویسان گمنام را نباید از یاد برد. اصلا راستش را بخواهید گاهی دلم میخواهد روحم هزاران هزار تکه شود و هر تکه از آن نزد کاتب و خوشنویسی از ازل تا ابد در وقت نوشتن باشد از کاتبان بینالنهرین و مصر تا یونان و رُم و کاتبان قرون وسطی، خوشنویسان چین و ژاپن و کره و همه خوشنویسان جهان اسلام از ایرانی و ترک و عرب… چراکه لحظه نوشتن امر مقدسی است بسان طلیعۀ ظهور و آفرینش آدمی از عدم به وقت سجده فرشنگان…
فیض آبادی: اگر خاطره ای از استادتان دارید برای آشنایی جوانترها با ایشان بگویید.
شهیدانی: دیدار من با استاد فضایلی در شهر کوچک سمیرم در اوان نوجوانیام اتفاق افتاد علاقهای به خط داشتم و از این رو به محض دیدار با استاد، در محفلی از بزرگان شهر، فقط با شوق داشتم انگشتان این مرد را که در غایت تمیزی و لطافت بود مینگریستم. خطوط و شیارهای متعدّدی که در اثر مشّاقی زیاد خط، روی سر انگشتان شصت، سبابه و میانه ایشان انداخته بود ذهن مرا بدجور درگیر کرده بود. انگار دست ایشان از جنس دیگری بود. هنوز خاطره نگاه کردن به دستان پر هنر استاد فضائلی از یادم نمیرود. ایشان که چنین حالتی را در من دید، خندهاش گرفت. لبخندش هم بخشی از خاطره من است. خاطره دوم زمانی بود که برای تعلیم خط، خدمت استاد مهدی فروزنده میرفتم ایشان در قلم نستعلیق سختگیر بودند و هستند و بعد از مدتها تمرین سطر، خواستند که در جلسه بعدی به من مشق چلیپا بدهند. اردیبهشت فرحناکی بود در اصفهان و از چهارباغ زیبا به سمت انجمن با طراوت بارانی که نم نم می بارید در حرکت بودم. ناخودآگاه و از شوق هوای خوش بهار تا دم انجمن این شعر حافظ را زمزمه میکردم: سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم/ که من نسیم حیات از پیاله میجویم… به محض رسیدن خدمت استاد فروزنده، ایشان تفألی به حافظ زد و از اتفاق همین شعر آمد که برای جلسه بعد آن را در قالب چلیپا بنویسم … این خاطره هنوز هم خیلی برایم زیباست…
پایگاه خبری پی نوشت نیوز پایگاه اجتماعی ،فرهنگی ، ورزشی وتخصصی درحوزهای صنعت
