خبر فوری

یادداشتی از نوربخش احمدزاده پژوهشگر شاهنامه در روز خاکسپاری یک نیکمرد ایلیاتی 

یادداشتی از نوربخش احمدزاده

در روز خاکسپاری یک نیکمرد ایلیاتی

دهانم خون

سکوتم سرد

چو آذر میرود

 دی خواهد آمد

ز تابستان

 گذر کردیم و پاییز

درون سینه ام

یک گل نشکُفت

نمی دانم

 بهاری هست یا نه

نمی خواهم بدانم

 درچه حالی

مگر حال خوشی

 هم مانده جایی

چو یاران موافق را

 نمی بینم در این اینجا

ازاین تکرار

بی حاصل چه حاصل

               نوربخش احمدزاده

دیروز با خبر شدیم حاج امامقلی امیدی دیده از جهان فرو بست

مردبزرگی که همچون مردان سخت کوش هم عصر خویش با سختی و شرافت زندگی ها ساختند

 انوشه روان امامقلی فرزند ملا روزعلی و بی بی خدیجه از تیره قاسمی که هردو از مردان و زنان نیک روزگار خویش بودند

 ناخودآگاه بعد از خبر درگذشت ایشان یاد خاطره ای از او افتادم سالها پیش که مارا امیدی بود و حالی داشتیم وشور جوانی و تغییر در سر، برای شورای شهر کاندید شدیم پس از آن که مورد کم لطفی و رشک برخی از نزدیکان قرار گرفتیم و از سوی نهادهای مربوطه حق مسلم حضور برای کاندیداتوری شورا از ما گرفته شد

 برای بررسی موضوع به نهادهای مربوطه مراجعه کردیم پاسخی نگرفتیم و به تشویق همین مردان بزرگ و برای ادامه پیگیری ها به تهران رفتیم یکی از مردان نیک و باغیرتی که بیشترین تماس ها را با ماداشت آقای امیدی بود که روزانه ارتباط برقرار می کرد و مارا مورد لطف و عنایت خویش قرار می داد و تاکید می کرد که کوتاه نیای، پیگیر باش ما مندیرخبر خوشی هستیم ، یادم می آید در هر تماس این جمله را یاد آوری می کرد کمی کسری هم اگر داشتید روی دربایستی نکن حتمن بگو در آخرین روزی که ما تهران بودیم ، کسی که پیگیر کارها بود به ما گفت که کارها دارد خوب پیش میرود و احتمالا فردا مشکل برطرف شود و تاییدیه را بدهند یا خودشون به استان و سپس به شهرستان ابلاغ کنند در این فاصله یادم هست رفتیم در یک چای خانه سنتی نشستیم و چندتا چای سفارش دادیم در این همین حین گوشی را چک کردم دیدم بیشترین تماس را از طرف حاجی امامقلی داشتم اخلاق حکم می کرد که اولین تماس را با ایشان داشته باشم همین کار را کردم بلافاصله که گوشی را جواب داد پرسید چه خبر امیدوارم خوش خبر باشی حاج امامقلی به قول ما بختیاریها پیا تیگ خنده ای بود، شوخ طبع و مهربان بود پرسید: شیری یاروباه عرض کردم حاجی ما همیشه شیریم اماشوربختانه شغادهای نزدیک خانه کار را خراب کردند نمک خوردند و پشت پا زدند و دست به گزارش شدند ، گفت توکلت به خدا باشه امیدوارم که کارت درست بشه همه منتظر هستیم عرض کردم خبرخوش ما بزرگی شما و سلامتی شماست نگران نباشید، گفت در نهایت جواب چه گرفتی گفتم که حاجی جان قول فردا را دادند فکر می کنم فردا تاییدیه را بدهند باور کنید بعداز گفتن این جمله و این خبر چنان باشوروشوق و مهر و بزرگی نهیب زد و خوشحالی کرد که یاد سواران بختیاری در انقلاب مشروطه افتادم ،برادرانی که کنارم نشسته بودند پرسیدند چه خبر شده بعد از آن صدای شادی و غریو اهل خانه را هم به وضوع شنیدم البته حالا که نیک می نگرم می بینم خیر ما در این بوده که در این مجموعه پرتنش قرار نگریم ،حاج امامقلی از نسل مردانی خوش گفت و لطف بود که گفتگو محور بودند و حرف برای این نسل قیمت داشت اگر نیک بنگریم ریشه بسیاری از مشکلات امروز بشرمعاصر در عدم گفتگو و کم سخن گفتن است که این هم از برکات نظام سرمایه داری جهان است که کشور ما هم بی تاثیر از آن رویکرد جهانی نیست ، بشر امروز را به سوی جمع آوری سرمایه سوق می دهند تا جاییکه اصل زندگی را از یاد برده ایم

تنهایی و بی گفتگویی درد بزرگ انسان معاصر است

سهراب را بی گفتگویی کشته است ، شاید رستم اما فرصت گفتن نداشت!

حالا سالها از آن موضوع می گذرد امروز که برای خاک سپاری رفته بودم در تمام طول مدت برگزاری آیین تدفین غم سنگینی با من بود و تصویر این بزرگمرد مهمانواز، شجاع و خنده رو وگشاده دست با آن قامت رستمانه از جلوی چشمم دور نمی شد ، امید که فرزندان ارجمند او بر مدار نیکی و مردمی باشند

نوربخش احمدزاده دیماه

۱۴۰۳

درباره پایگاه خبری پی نوشت

فوق لیسانس مهندسی صنایع،عضو خانه مطبوعات ، خبرنگار رسانه ها،مدرس دانشگاه، فعال اجتماعی و ورزشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *