” نامه ای به کتاب ”
آنچه حکیم توس، آن دِهگان سخنگو گفته، فن نویسندگی از ابداعات ” کی تهمورث ” است که دیوان به وی آموختند.
” که ما را مکش تا یکی نوهنر/ بیاموزی از ما کت آید ببر”
” نبشتن به خسرو بیاموختند / دلش را به دانش برافروختند ”
” نبشتن یکی نه که نزدیک سی / چه رومی، چه تازی و چه پارسی ”
( شاهنامه چاپ مسکو تصحیح دکتر حمیدیان، ص ۳۸ )
کتابا، بهنامِ نور و روشنایی که تویی از هزارههای تودرتو، تو دشتی به وسعت عشق و گاهْ، کوچک شدنِ یک دنیا در دل. تارت ابریشمْ تاب است و پودت زرِ ناب. دوستی روشنتر از خاموش و پر از همیشگی جان افروز. اشرفِ سرافران و گنجور فقیران. تو آنستی که دایم بهبویی و بی زبان بگویی. درودِ بی مَر مر کتاب را، آن سپیدپوشِ دانا و آتشِ دودِ دلِ محرر بر هر سطر، یارِ مهربانِ خجستهی خالصْ دایمِ همراهِ رهنما. پیش رونده و بیش جوینده، ریشه و گستره تمام علوم. تو در هوای بی چگونگی بر شانههای آگاهی ایستادی و بر طبل دلها نواختی، سایه بی انتهای تنهایی و آفتابِ پنهانی. با کوشندگی بسیار، روشنی بخش صادقانی، بحر وفایی و کانِ صفایی، سوخته جمالی و گمشده وصالی. ای عاملِ کامل و ای توانگرِ قانعِ عمر افزا، تو نان عشق خوردی و فرمانِ دل بردی. از تارِ وجود نغمه برداشتی و آنچه داشتی بگذاشتی. پناهگاه امن اهورایی، مهترِ بهتری و آفتابِ زَری که از هر کویی بازْگویی. دیگْ افزارِ عقل و فهمی، مقتدای راستینِ راه مبینی، محرم اسرارِ سِرِ یقینی.
ای ستون ستودنی که با تو میتوان به کهکشان رها شد. تو مسافرانه از آسمان آمدی و ارزشمندترین دستاورد بشری؛ در هر سرزمینی که میرویی یک جهانی به تنهایی هستی که نکتهها بر دنیا بربستی. ارجمندترین جامه جانی، استوارترین رشتهی پیوندِ وصلت روحانی، منهاج عشق ربانی، تجلی حق از قیاس انسانی. تاثیرگری کیمیاگر، فرشته خوی دریای پر گوهر. ای سلطان دنیا و سیمرغ گنجینه گنجنه پر بها، آتش فرو آوری به دلهای مشتاق و عاشق اشتیاق و شیفته قرب و احتراق. نوشدارویِ دلِ رواقْ که حروف را دانهدانه در دل ما کاشتی و زمین فکر ما را پرورش دادی و پروراندی. فرخ کسی که دوستی تو گزیند و پایبست تو نشیند.
بقولِ ” حبیب عجمی “، عارف ایرانی قرن دوم مهشیدی؛ ” هرکه را چشم به تو روشن نیست، هرگز چشمْ روشن مباد هرکه را با تو اُنس نیست با هیچ کسش اُنس مباد.” این گفته خواننده را به نقل دکتر حسابی میبرد که فرمود: “هر ایرانی که برای ایران دلش نتپد، بهتر آنست نتپد.”اُنسِ بی کتاب نیز چنین باد.
خُوگری با تو عبادتی خاص استْ خاموش و روی تو آیینه دل است در هرگز و همیشهی انسان؛ اما گاه، رستنیِ دانستنیهایت را از ما پنهان میکنی و از دل میگریزی، ای یارِ، محرمِ اسرار و مقدَم ابرار که ما را به جهان هستی و خزاین کاینات و ثروت بیکران راهنمایی، از دل نگریز و نگذار نادان بمیریم زیرا بیکتابی، جسدی بوَد بیروح.
عزیزانم در روشنایی چشم در خدمت کتاب باید بود و در دریای کتاب دلی باید سود و نیاسود. از دنیایِ واژههایش، باغِ دل را پر از گلهای نامرئی نمود. او با زبان خاص، با هر نگاه، حرفِ گفته و نگفته، بذرِ گلی رنگارنگ بر خاک روح ما میکارد تا مرهمی بر تلخی زمانی باشد که بر دوش میکشیم.
# خُرم سعیدی. آخر آبان ۱۴۰۴ ، مصادف با هفته کتاب و کتابخوانی.
پایگاه خبری پی نوشت نیوز پایگاه اجتماعی ،فرهنگی ، ورزشی وتخصصی درحوزهای صنعت
