آیین «هار هار هارونک»
به قلم: بهزاد مرادیفر (چهارتنگی)
در فرهنگ باستان، «آناهیتا»ایزدبانوی آبها و باران بود و مردم در خشکسالیها برای جلب لطف او مراسم نیایش و نمایش برگزار میکردند. در اوستا نیز در «تیشتر یشت» از ایزد «تیشتر» سخن رفته است که مظهر باران و پدیدآورندهی ابرهاست. مردم با سرود و قربانی از او طلب بارش میکردند.
از همین رو در روزگاران نهچندان دور، وقتی آسمان از باریدن دریغ میکرد و زمین ترک میخورد، مردم لُر و بختیاری دست به آیینی میزدند که «هار هار هارونک» نام داشت؛ آیینی که هم نیایش بود، هم نمایش، و هم یادآور پیوند انسان با طبیعت.
غروب که میشد، جوانان روستا گرد هم میآمدند. یکی از آنان را سردسته میکردند و او را «کوسه نی» مینامیدند. لباس ژنده بر تن میکرد، زنگولهای به گردن میانداخت و پیشاپیش جمع حرکت میکرد. گروه در کوچههای خاکی روستا میگشت و با صدایی هماهنگ میخواند:
«هار هار هارونک، خدا بزن بارونک
سی او عیالدارون، خدا بزن بارونک
گندما که زیر خاکن، ز تشنگی هلاکن…»
مردم با شنیدن این آواز، درِ خانهها را میگشودند، آردی، گندمی یا خوراکیای در دامنشان میریختند و گاه آبی بر سرشان میپاشیدند تا نمادی از باران باشد. آخرِ شب، جوانان آردها را یکی میکردند و نانی میپختند( نوعی نان محلی بنام گِرده )که در آن سنگریزهای پنهان بود. هر که سنگ را مییافت، به شوخی «ضامن آمدن باران» میشد و دیگران او را با خنده و بازی دنبال میکردند.
«هار هار هارونک» تنها طلب باران نبود؛ یادآور همبستگی، امید و باور به مهربانی زمین و آسمان بود. این رسم ساده، حلقهای از زنجیر فرهنگ کهن ماست؛ فرهنگی که مردمانش با خاک و دانه و باران، جان میگرفتند و به یاری هم روزگار میگذراندند.
امروز اگرچه صدای «هار هار هارونک» از کوچهها به گوش نمیرسد، اما در یاد پیران روستا هنوز زنده است؛ نوایی که هر بار شنیده شود، بوی خاکِ نمخورده و باران نخستین را با خود به همراه دارد.
پایگاه خبری پی نوشت نیوز پایگاه اجتماعی ،فرهنگی ، ورزشی وتخصصی درحوزهای صنعت
