خبر فوری

آرتروز فکری یا سندروم ذهنی!!!

آرتروز فکری یا سندروم ذهنی!!!

_ نیک می دانیم که اکثرِ بیماری های جسمی، روحی و روانیِ آدمی، نتیجه ی استرس، روحِ نا آرام و افکارِ پریشانی است که انسان ها را دچار می سازد.

یکی از انواع بیماری ها که آدمی را زمین گیر می کند. بیماریِ *آرتروز* می باشد.

آرتروز یک نوع بیماری‌است. که به مفاصل، حمله می‌کند. و نتیجه‌اش این است. که بیمار، نمی تواند. مفاصلش را به راحتی حرکت دهد.

و فرد، دچارِ درد های موضعی و گاهی عمیقِ مفصلی می گردد. یا به تعبیری، فردِ مبتلا به آرتروز، دچارِ ساییدگی مفاصل در یک یا چند عضو از بدن می شود. از جمله آرتروز زانو و…

و اما نکته ی اصلی مبحث ما که همانا؛

آرتروز فکری و سندروم ذهنی می باشد. چگونه بیماری است؟ این نوع عارضه، وقتی بُروز می نماید.و به روح و روان آدمی، حمله می‌کند. که فرد، قدرتِ خلاقیت و ابتکار خویش را از دست می دهد. دیگر این که؛ انسانِ مبتلا، نمی‌تواند نوآوری کند. و همیشه، مستأصل،متحیر و قادر به یافتنِ راه‌حل‌های جدید و نوآورانه نیست. مغز، فکر و اندیشه ی فردِ مبتلا به آرتروز فکری و سنروم ذهنی، هنوز هم این توانایی‌ها را دارد. که متفکر و خلاق باشد. اما چون دچارِ آرتروزِ فکری شده است. تواناییِ تفکر، تَعقُل و خلاقیت را ندارد…

و نمی‌تواند؛ تمامِ قدرتِ تفکر، ابتکار و نوآوریِ خودش را به‌کار ‌گیرد. و به نوعی، دچار سَندرومِ افکار و آرتروزِ اندیشه می گردد.

فردِ مبتلا به آرتروزِ فکری، در هر سن و سالی که باشد. از فکر کردن ، خلاقیت و آموختن(آموزش)، رنج می‌برد!!!… او نمی تواند؛ کتاب بخواند، برنامه‌های آموزشی و مفید را تماشا کند. او نمی تواند یا بهتر بگویم : نمی خواهد؛

از دیگران بیاموزد. و کسبِ تجربه نماید. و خَلاق، نوآور و مُبتکر باشد!!!

این فرد، به طورکلی، قدرتِ استدلال، استدراک و خلاقیت را از دست می دهد.!!!

درچنین حالتی؛ فرد، دوست دارد. در همین وضعیتی که هست، درجا زند. و ساکن و راکد باشد!!!. او خودش را از هر حرکت و واکنشی، دور نگاه می دارد!.

_ در نتیجه؛ کارها و امورات را، طوطی‌وار و از روی عادتِ مالوف، انجام می دهد.و در نهایت، در تَله ی روزمره‌گی، زندگی کسالت بار و خسته کننده، گرفتار می گردد!!!… و متاسفانه، علت وسببِ بسیاری از خودکشی های امروزی در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته، ارتباط مستقیم با این مقوله دارد…

در ادامه خدمتتان معروض بدارم که این گونه افراد، به دلیلِ این که، ذهن و مغزشان در یک برهه ی خاص از زمان، درگیر شده است! یا در برهه ایی از زمان، گیر کرده اند…

قدرتِ تصمیم سازی و واقع گرایی ( رئالیست) از آنان سلب شده است.!!!

در حقیقت، این افراد، خودشان را در مواجهه با رویدادها و دنیای پیرامون خویش، ناتوان می بینند.یا این که به دلیلِ استفاده نکردن از قدرتِ تفکر و اندیشه ی خویش، روکشی از سِلفُون، بر روی مغز و مخچه ی خود، پیچیده اند.

افراد زیادی را مشاهده نموده ام که متاسفانه در طول عمرِ بی خیر و بی برکتشان، حتی یک کتاب را مطالعه ننموده اند!!!

که در مواقعی با افتخار هم می گویند: من تاکنون، حتی یک کتاب هم نخوانده ام!!!

این گونه انسان ها، همان گونه که به دنیا آمده اند. به گونه ایی بدتر و بی تجربه تر، و با مغزِ تهی از ادراکات بشری و انسانی، در حالی که هیچ چیز از رموزِ کائنات و اسرار این جهان را نفهمیده اند‌. با مغزی پوچ و تهی از تَعقُل، تفکر، اندیشه و خلاقیت، از دنیا، رخت برمی بندند!!!

بدونِ این که توانسته باشند. در این دنیا، کاری که بسی شایسته ی انسان وانسانیت است را به انجام رسانند!!!

بدونِ این که افتخارِ این را داشته باشند. که باری از دوشِ نیازمندان و مستمندان بردارند!!!

به راستی؛ آیا این گونه افراد، دلشان خوش است که زندگی کرده اند؟؟؟!!!

اگر تنها تفاوت ،تمایزِ و وجه افتراقِ ما آدمیان، با دیگر موجوداتِ روی این کره ی خاکی،قدرتِ تفکر، تَعمُل،خلاقیت و نوآوری است.

پس مایه ی بسی تاسف و تالُم است.

که برخی انسان ها، دیدگاه و نقطه نظرشان به جهان هستی، این گونه است!!!…

اگر نتوانیم به دَرکِ تازه ایی از جهان هستی، دست یابیم.

و همان گونه که به دنیا آمده ایم.بدونِ هیچ تاثیر،تغییر، تحول و شادی آفرینی در جهان، از دنیای فانی، رَخت بربندیم. آیا بازهم با سستی و کاهلیِ ذهنیِ خویش، باری بر دوشِ این جهان نگذاشته ایم؟

به راستی دل خوشی و دل‌مشغولیِ این گونه انسان ها چیست؟؟؟!!!

در پایان متذکر می گردم که اگر بخواهیم ، می توانیم با رشد و توسعه ی اندیشه ی خلاقِ خود و بهره گیری از هوش و درایت خویش؛ دنیایی بهتر و نیکوتر را برای خود و آیندگان، بسازیم.

آری؛ سندرومِ ذهنی و آرتروزِ فکری،پدیده ایی شوم و فاجعه ایی جبران ناپذیر برای ما انسان هاست. که چوب و ضربه ی این کاهلی، جهالت و نادانی را ابتدا خودمان و سپس آیندگان، خواهند خورد.

ضربه ایی مُهلک و بنیان بَرکن، که دودش به چشمِ خودمان، دیگران و آیندگان خواهد رفت!!!

و در نهایت؛ با چشمانی اشکبار و بدونِ این که از این دنیای زیبا و پراز رمز و راز، لذت و حظ وافی، برده باشیم.

وداعیِ جانسوز، پُرحَسرت، پوچ و ناکامی، با این دنیا خواهیم داشت.

باید بدانیم، بفهمیم و درک نماییم که؛ دانایی، توانایی می آورد.✍️🙏✍️

دانستن؛ توانستن است…

در خانه

اگر کَس است.

یک حرف،

بَس است…

 

شادزی

ابراهیم مکوندی ( سکوت)؛هفتم مهرماه یک هزار و چهارصد و چهار شمسی،اهواز

درباره پایگاه خبری پی نوشت

فوق لیسانس مهندسی صنایع،عضو خانه مطبوعات ، خبرنگار رسانه ها،مدرس دانشگاه، فعال اجتماعی و ورزشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *