مراد علی سعیدی پور
ایذه سرزمینی به درازای تاریخ
پیشینه تاریخی ایذه به چند هزار سال قبل از میلاد منتهی می شود. دقیقا نمی توان گفت در چه زمانی ایذه در عرصه تاریخ ظاهر شده و چه قوم و تمدنی سنگ بنای نخستین آن را گذارده اند. دستیابی به این مهم نیاز به فراگیری چندین زبان از جمله سومری، عیلامی، آکدی، بابلی، آشوری، پهلوی، سریانی و یونانی و مددگیری از علومی چون باستان شناسی، جغرافیای طبیعی، مردم شناسی، زبان شناسی تاریخی و نژاد شناسی دارد همچنین باید از روند حفاری ها و کاوش های انجام شده در نواحی مختلف ایران، عراق، هند، پاکستان، جمهوری های شوروی سابق، افغانستان و ترکیه اطلاع کامل داشت.
این کمترین، هیچ یک از دانش های نامبرده را نه دارد و نه اطلاع کافی در خصوص آنها دارد با این حال نوشته ای که در پی می آید حاصل کنکاش های دیگران است که از منابع مختلف گردآوری شده و احتمال خطا از طرف جمع آوری کننده محتمل بلکه حتمی است. چشم امید دارد بزرگواران بر او ببخشایند. نوشته اشاره ای گذرا به ایذه بعد از تقسیم به دو شهرستان ایذه و باغملک دارد. ایذه شهرستانی است با وسعت تقریبی ۶۱۸۹/۸ کیلومتر مربع که در میان شهرستان های مسجدسلیمان، باغملک ِلردگان و اردل محصور است.
ایذه معرب ایذج بوده و صاحب قاموس فیروزآبادی آن را بر وزن حیدر ضبط کرده است. این سرزمین در گذشته های دور دارای اهمیت و اعتبار بوده چنان که گفته اند ایذه همان ایالت الیمائید یا الیمائیس قدیم است. دکتر سید محمد علی سجادیه ایذه را همان شهر ایدیده یا ایدیذ ایلامی و به معنای شهر کنار آب می داند. ایذه جزیی از سرزمین انشن یا آنشان یا آنزان (به معنی دارنده فر آسمانی) است و در روزگار حکومت ایلامی ها مرکز مهمی به شمار می رفته است چنان که تختی فی کوتر ناخونته (۶۹۹ تا ۷۱۷ قبل از میلاد) در سنگ نوشته های شوش و کولفرح خود را پسر شوتروک ناخونته و حاکم آنزان شوشو نکائید و نیز کورش سر سلسله ی هخامنشیان که علیه مادها شورش کرد و آنها را سرنگون نمود با افتخار خود را فرمانروای آنشان می دانست.
همه شواهد و آثار به جای مانده از دوران گذشته همچون اشکفت سلمان، کولفرح، خنگ اژدر، او – گ- جن و قلعه گژدیمک و غیره که از حوادث روزگار و دست طغیانگر طبیعت جان به در برده اند مبین تمدنی درخشانند که در اعصار گذشته در این منطقه بوده است. این سرزمین در زمان هخامنشیان دارای اهمیت بوده، در زمان دارا سوم آخرین پادشاه هخامنشی که از اسکندر مقدونی شکست خورده ایذه یکی از مراکز عمده مقاومت در برابر سربازان مسلح و خونریز و حریص مقدونی بوده است آنچنان که مورخین اسکندر نوشته اند: او و نیروهای بی شمارش بعد از شکست دادن داریوش سوم در منطقه ای ما بین شوش و پرسپولیس که کوههای سر به فلک کشیده ای اطرافش را احاطه کرده بودند مورد محاصره قرار گرفت و اگر راهنمایی های اسیران نبود شاید مقدونیان از تنگناهای ایجاد شده جان سالم به در نمی بردند و نمی رفت آنچه بر پهندشت کشور آریاها رفت و نمی سوخت آن کاخ پادشاهان با عظمت (تخت جمشید) در شعله های آتش برای ارضای هوس زنی بدکاره.
همه تاریخ نویسان اسکندر نام آن شهر را که اسکندر در آنجا محاصره شد اکسین نوشته اند که در کنار رودخانه پازتیکریس بوده و محققین کنونی پازتیکریس را همین کارون می دانند. این سرزمین بعد از هخامنشیان هم اعتبار خود را حفظ کرده چنانکه از کشفیات به دست آمده از جای جای این ولایت مانند مجسمه مرد پارتی از شمی و جام گلین و کوزه هایی که از تخت کاشان به دست آمده و وجود نام هایی مانند هلاگون، الهک، تاشار، جه جه، ناشلیل، گژمرد و … بر می آید در زمان جانشینان اسکندر یعنی سلوکیان و بعد از آنها یعنی اشکانیان دارای اهمیت بوده است.
ایذه بعد از اشکانیان یعنی در زمان ساسانیان نیز دارای اهمیت فوق العاده ای بوده است نشانه های موجود در دوران ساسانیان که در جای جای این ولایت مانند آثار موجود در تنگ کرد واقع در منگشت و وجود آثار فراوانی در دهدز، قلعه سرد، آثار تنگ چوور در منطقه سید حدر، پل آبدوغ، آثار به جای مانده بر بلندای قله بیرون و وجود آثار وسیع که در منطقه سوسن همچون سم دلدل، نای کاخ چهل ستون در مال و یرون، جاده بین ده میرون و آب بید، آثاری در سر انبار، دو پایه پل به جای مانده پایین تر از ده شیخ، راه سنگچین در گل بر در، دو قلعه قدیمی در نزدیکی دست کرتان و آثار و قلعه ای در قلعه بیلوا و غیره پراکنده اند نشان از اهمیت ایذه در دوره ساسانیان دارد. از دیگر آثار به جای مانده از دوره ساسانی پلی بوده است که یاقوت حموی آن را جزو عجایب جهان به شمار می آورد و بر روی کارون بسته شده خور زاد نام داشت. آتشکده ای داشت که تا زمان هارون الرشید خلیفه عباسی روشن بوده است. ایذه در زمان ظهور اسلام آنچنان اهمیتی داشته که فتح آن یکی از اهداف سپاهیان مسلمان بود و توسط عبداله بن عامر فتح گردید.
پل ایذه در زمان حکومت شیعه مذ
هب آل بویه با هزینه ۱۵۰ هزار دینار زر توسط ابوعبداله محمد بن احمد القی معروف به شیخ و وزیر رکن الدوله دیلمی مرمت گردید. پل را شاید شخصی به نام عبداله بن ابراهیم المسمعی که در اصفهان علیه خلیفه شورش کرد و می خواسته از پیش روی ارتش خلیفه به فرماندهی بدر الحامی که در امتداد شاهراهی که از ایذه می گذرد جلوگیری نماید (ابن اثیر) تخریب کرده باشد. اینک کسی جا و مکان آن پل را نمی داند نویسنده ی این سطور بر اساس حدس و گمان اما نه با آوردن دلیل و برهان تنها به دلیل نزدیکی تلفظ خور زاد با خدا فری، محل آن را در مکان پل کنونی خدافری در منطقه بازفت که ساختمانی بس عجیب و پلکانی قدیمی دارد، می داند!
مقدسی در قرن چهارم ایذه را یکی از بهترین شهرهای خوزستان می داند.
در کتاب حدود العالم من المغرب الی المشرق که در قرن چهارم نوشته شده است و قدیمی ترین کتاب جغرافیا به زبان فارسی است نام ایذه ثبت می باشد و در مورد آن آمده روستاهایی آبادان و خرم دارد و بر لب رود نهاده شده است و از وی دیباهایی بسیار خیزد و پرده مکه در آنجا کنند.
ابن بطوطه آن سیاح مغربی که در قرن هشتم و در زمان حکومت اتابکان لر از این شهر دیدن نموده و نام ایذه را مالمیر نوشته است و در این شهر با شیخ الشیوخ آن به نام شیخ نور الدین کرمانی ملاقات کرده اند و از پادشاه مالمیر به نام اتابک افراسیاب فرزند اتابک احمد به نیکی اید می کند که در قلمروش ۴۶۰ خانقاه آباد کرده است. خواجه غزل سرای شیراز لسان الغیب حافظ در دیوانش نام این شهر رایاد می کند آنجا که می فرماید:
بعد از این نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت
خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن
حمدالله مستوفی ایذج را از اقلیم چهارم دانسته و نوشته شهری کوچک و گرمسیری است و هوایی بد ولی آبی گوارنده دارد. گابریل، ایذج را پایتخت مغروق قبل از پازارگاد کشور ایران می داند و وجود آثار بی شمار باستانی مالمیر باعث شده تا سرا وستن هنری لایارد کاشف شهر نینوا این محل را از نظر باستان شناسی جالب ترین موضع تمام سرزمین بختیاری قلمداد کند. ابودلف در سفرنامه اش نام شط ایذه را فم البواب می نویسد و می گوید دو فرسخی شهر ایذه گردابی است که چند رودخانه فصلی به آن می ریزند و هرگاه انسان و یا حیوانی در آن بیفتد آنقدر می چرخد تا هلاک شود سپس بدون آن که در آب غرق شود یا موج او را ببرد آب وی را به ساحل می اندازد. سید محمد علی امام شوشتری نام دریاچه ای را که در نزدیکی ایذه و در اثر بارندگی های زمستانی تشکیل می شود منگر بر وزن لشگر ضبط گردیده است. ایذه بعد از انقراض حکومت سلسله هزار اسب اتابکان که از سال ۵۴۳ هجری قمری به مدت ۲۸۴ سال در این سرزمین حکومت کرده اند و در سال ۸۲۸ ه.ق به دست تیموریان منقرض گردیدند اهمیت خود را از دست داد و متروک گشت. در مورد متروک شدن ایذه مرحوم محمدعلی امام شوشتری اعتقاد دارد دلیل این ویرانی انقراض خاندان اتابکان به دست تیموریان بوده و از آن تاریخ به بعد مردم زندگی چادرنشینی انتخاب کرده اند.
از آثار اتابکان می توان قلعه مدرسه در نزدیکی پل شالو و چهار برجی قدیم که اینک پارک جنگل شده، طاق طویله پایین تر از نور آباد، آثاری در هلاگون و تنگ اتابکی، باغ اتابک در فالح، جاده اتابکان که دو بد سفیر روسیه در ایران معتقد است این جاده از ساخته های کیانیان و سلسله های ایرانی مقتدر پیشین است و اتابکان نمی توانسته اند این چنین اثری ماندگار را بنا نهند بعد از انتخاب زندگی چادر نشینی اثر و نشانه ای خاص در اینجا مشهود نیست جز اتفاق حوادثی که به طور خلاصه بیان می گردد. هنگام شورش افغانان به رهبری محمود و اشرف افغان بختیاریان با آنان به مقابله برخاسته اند. علی مراد خان بختیاری یکی از مخالفان سفاکی های نادر بوده که بعد از مقاومت های طولانی در برابر نادر از او شکست خورد و به قول نویسنده دره نادری با شهامت تمام در مقابل دیدگان مادر پیرش در شوشتر به سوی مرگ شتافت و به دست نادر گردن زده شد.
غیورترین سربازان نادر هنگام فتح قلعه قندهار از میان همین چادرنشینان بوده اند و علی مردان خان بختیاری آن سردار نامی نادر که بعد از مدتی پادشاهی نمود و سرانجام توسط کریم خان زند کشته شد از میان همین چادرنشینان برخاسته بود. بعد از مشروطیت کمپانی لینچ انگلیسی پلی بر روی کارون در محل کنونی پل شالو احداث نموده بود که برای مردم و منطقه اهمیت فراوانی داشت. پس از حاکم نشین شدن مالمیر مردم کم کم شروع به ساختن خانه در این منطقه نمودند تا این که در تیرماه سال ۱۳۱۴ هجری شمسی در زمان رضاشاه فرهنگستان نام قدیم آن ایذه را احیا کرد و بر آن نهاد. با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران جوانان این خاک خالصانه به قصد دفاع از میهن اسلامی از جان مایه نهاده و در این راه عزیزانی را تقدیم اسلام و میهن عزیزمان ایران نمودند
دستمریزاد استاد ارزشمند