خبر فوری

وقتی وجود ما سرمایه آنهاست  دیدار پزشکیان، امامعلی رحمان و چند نکته مهم

وقتی وجود ما سرمایه آنهاست

دیدار پزشکیان، امامعلی رحمان و چند نکته مهم

یادداشتی از نوربخش احمدزاده

در سفر چند روز پیش آقای پزشکیان وقتی امامعلی رحمان با زبان شیوا و شکرین پارسی از رئیس جمهور استقبال کرد و نام بزرگان حوزه تمدنی ایرانشهر بزرگ را به زبان آورد و گفت:«رودکی،فردوسی،حافظ و سعدی متعلق به زبان فارسی هستند؛ نه فقط ایران یا تاجیکستان مولانا متعلق به بشریت است ؛نه فقط ما کورش کبیر متعلق به بشریت است»

« من روادید را برداشتم؛ هروقت دوست داشتید به تاجیکستان بیایید.

ما یکی هستیم از فرهنگ آریایی»

 

چقدر این لحن گرم و گیراست ،چقدر این نوا آشناست ناخودآگاه یاد نیکان خویش می افتیم یاد پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها که با زوان شیرین سخن می گفتند و تاکید بر رفت و آمد در سطح خانواده ها داشتند وپای نبریدن یا پا بری نَکِردن و تاکیدبرآمدو شد وگفتگودر خانواده های ایرانی به عنوان مهمترین نهاداجتماعی در روزگار گذشته محسوب میشد

امامعلی در بخش دیگری از سخنانش گفت:

«حتی اگر خواستید سرمایه‌گذاری هم نکنید، هروقت دوست داشتید همراه با فرزندانتان به تاجیکستان بیایید.

ما یکدیگر را در عرصهٔ بین‌المللی هم‌پوشانی کرده‌ایم و نگذاشته‌ایم فرهنگ‌مان به حاشیه برود. نوروز منتظرتان هستم؛ من از شما سرمایه‌گذاری نمی‌خواهم؛ خودتان بیایید» آقای پزشکیان هم دست و پا شکسته اشاره ای کرد به شعر رودکی یک جای دیگر امامعلی رحمان این مردخردمند و شادی آفرین و دانش دوست!

اشاره می کند که از زمانی که ما به شاهنامه پرداختیم شما هم به این کتاب نگاه انداخته اید و به فکر ثبت جهانی شاه نامه افتاده اید پزشکیان هم مانده بود چگونه جواب بدهد، چون فرهنگ و هنر در اولویت نیست چون اگر اندکی مطالعه و پژوهش پیرامون اقوام بزرگ ایرانی داشت می توانست بگوید شاه نامه پس از سرایش هماره مورد توجه ایرانیان راستین بوده و هست و تاجیکستان شما هم بخشی از ایرانشهر بزرگ مابوده وهست واشاره می کرد که اقوامی در زاگرس میانی هستند که این کتاب را در سیاه چادرها به کودکان خود آموزش می دهند و فرزندان خود را بافرهنگ شاه نامه تربیت می کنند وآنها را سیندخت و رودابه و شیرین و رستم و سهراب و گودرز و کاوه صدا می زنند

اگر مشاوران ایران دوستی در حوزه فرهنگ و ادبیات داشتیم می گفتند که در عصر معاصر نیز بی شمار زنان و مردانی هستند که این کتاب بزرگ می شمارند وارج می گذارند و حرمت می کنند آقای امامعلی رحمان حداقل شمابدانید که شهری در شمال خوزستان هست به نام ایذه بامردمانی شریف و ارجمند با رنج های بسیار، شهری که چنان مظلوم است که گاهی تازه به جایگاه رسیده ها که هیچ شناختی ازتاریخ کهن ایران ندارند، آنرا روستا می نامند اما در همین تاریخ شهرکسانی هستند که شاه نامه از ده ها سال پیش با دستان تهی و خون جگر با بغضی در گلو، بدون کوچکترین حمایت مالی از سوی متولیان فرهنگ به کودکان از مهد کودک تا دبستان و دبیرستان خردنامه می آموزند

آقای دکتر پزشکیان نمی داند که ایذه فرهنگسرا ندارد و آموزگار نامه ی باستان گاهی پیش آمده که در کوچه و خیابان ها هم به کودکان آموزش می دهد

شوربختانه خبر این همه سال تلاش به گوش پرهیاهوی پایتخت نشینان هم نرسیده است !

هرچند امروز خوشبختانه همه جای ایران نشست های تخصصی شاه نامه خوانی برگزار میشود در خوزستان هم بعد از ایذه شوشتر و رامهرمز و بهبهان و گچساران و دریک تعریف کلی مناطق لر نشین که همگی وحتی دیگر نقاط این مرز پر گهر آیا زمان آن نرسیده که ایذه به عنوان پایتخت نوین آموزش شاه نامه نام گذاری کنید ؟

اما اگر به راستی بخواهیم به شاه بیت و جمله تاریخی و کلیدی آقای امامعلی رحمان در این دیدار اشاره کنیم باید این جمله را با صدای رسا فریاد بزنم

آنجا که فرمود: «سرمایه گذاری نمی خواهیم خودتان بیاید»

چه پیام بزرگی چه دعوت مهربانانه ای ، چه خواستن خردمندانه ای

چون وقتی تاریخ پرفراز و نشیب ایران را ازآغاز پیدایش تا امروز مرور می کنیم شوربختانه ما هیچ گاه کشور خوش همسایه ای نبوده ایم و همسایگان ما همیشه یا به مال ما یا به جان ما یا به… ما به چشم آز نگریسته وطمع داشته ودارند

چنانکه که فردوسی بزرگ هم فرموده بود

همه مرز ایران پر از دشمن است

به هر دوده ای ماتم و شیون است

 

اماتاجیکستان که پاره تن ایران است چگونه مارا می خواهد ای کاش در سیاست خارجی این جمله کلیدی را

سرلوحه کار خودقرار می دادند ای کاش…

کدام یکی از طرف های سیاسی امروز ایران را این گونه می خواهند ؟

همیشه تاجیکستان رااز بن جان دوست داشته ام

و می خواسته ام تاسفری به این کشور داشته باشم

اما مگر میشود باحقوق بخور و نمیر کارمندی و دلار ۸۰ تومان سفر کرد

ازطرف مردم فرهنگ دوست واقوام ایران به ویژه لربختیاری از شما دعوت می کنیم تابه سرزمین فردوسی و حافظ و سعدی و مولانا و خیام سفر کنید و به چشم جان مشاهده کنید که لرها شاه نامه نمی خوانند با شاهکار خرد و اندیشه زندگی می کنند

خوش همی دارم این نوشتار را با بخشی از شعر پر مغز همتبار فرهیخته ام استاد اسدالله اسدی به پایان ببرم.

 

توگفتی بنام خدای خرد

کز آن برترین واژه بر نگذرد

تو آموزگاری همه ملک را

لر و کرد و قشقایی و ترک را

ز خوز وُ ز بوشهر وُ هرمزدگان

سه پاسانِ دریا دل وُ مرزبان

یلِ سیستانی کنارِ بلوچ

که شهنامه خوانند هنگامِ کوچ

سپاهان ز دامانِ زاینده رود

خروشان فرستد به ایران درود

چو از آذر آبادگان یاد شد

دلِ عاشقان جمله فریاد شد

چو گیلان وُ مازندرانِ بهشت

دیارِ دلیرانِ ، نیکو سرشت

ز شیراز وُ کرمان وُ یزد وُ ز بم

که از ارگِ آن دل گرفته ست غم

ز کرمانشهان گویم وُ بیستون

که شیرین وُ فرهاد دارد فزون

به کردآستان چون گذارید روی

به ایران پرستانِ آزاده خوی

دلیرو سلحشور و میهن پرست

درفشِ کیانی گرفته به دست

همدان وُ ایلام وُ یا اردبیل

همه جای ایران بوَد بی بدیل

به تهران وُ قزوین وُ شهرِ اراک

گلستان وُ سمنان ِ این خاکِ پاک

به قم یا به زنجان سفر ساز کن

به یاریِ اندیشه پرواز کن

*چو از بختیاری گذر می کنی*

*به شهنامه گویی نظر می کنی*

به خاکِ لرستان چنین ست نیز

که لر خوانده شهنامه را ریز ریز

گر آوای شهنامه شور آورست

رگ وُ ریشه وُ بن غرور آورست

خراسان که کِلکِ تو را جوهرست

پر از لعل وُ فیروزه وُ گوهرست

پیام از تو واگویه نایِ منست

همه جای ایران سرای منست

شنیدیم وُ آویزه کردیم گوش

نهاده بر این دُرِ پُرمایه هوش

در اعماقِ تاریخ حیرانی ات

نگه کرده فرزندِ ایرانی ات

نهیبِ تو بندِ دلش پاره کرد

در آمد به پوزش رهِ چاره کرد

ولی چاره ی درد پیش تو بود

به شهنامه باید کنون رو نمود

چوجان چاره ی درد اینگونه دید

فغان زد که شهنامه باید شنید

نه یک یک که با هم گروه آمدند

به کردارِ پا از ستوه آمدند

به آهستگی وُ به پیوستگی

بخوانند با شور وُ همبستگی

سر آغاز تا فصلِ پایانه را

نه شهنامه، بنچاق این خانه را

چو پیدا کند گمشده راهِ خویش

رود سوی آن یارِ دلخواهِ خویش

کنون سر به سر زاده ی میهنند

زن وُ مردِ این خاک شیراوژنند

چو شیرِ نر و ببر و ماده پلنگ

زمین را به دشمن بر آرند تنگ

خروشند هر روز با جانِ پاک

بخوانند پیمانِ این آب وُ خاک

(چو ایران نباشد تنِ من مباد

براین بوم وُبر زنده یک تن مباد) .

 

سروده «اسدالله اسدی»

 

نوربخش احمدزاده ایذه دیماه ۱۴۰۳

درباره پایگاه خبری پی نوشت

فوق لیسانس مهندسی صنایع،عضو خانه مطبوعات ، خبرنگار رسانه ها،مدرس دانشگاه، فعال اجتماعی و ورزشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *