سومین سالگرد مرد بزرگ اخلاق و عضو اسبق شورای شهرستان ایذه
بقا مختص ذات پروردگار است؛
سومین سالگرد برادر عزیزمان مرحوم استاد سلطانعلی سعیدی، کلانتر وبزرگ مردی که خود از این تیره خاک رسته بود؛
“کسی کو شود کشته زین رزمگاه
بهشتی بود شسته پاک از گناه”
پنج دهه و اندی پیش در دشت مال امیر، دامنه ی مونگشت و ستیغ زاگرس سرافراز چشم بر این جهان گشود.
روزگار کودکی، نوجوانی و جوانی را پشت سر نهاد.
قامتی رعنا و رشید داشت و خلق و خویی پاک و ایلیاتی و بر همه مهر می ورزید.
بعد از فراغت این ادوار و دوره ی خدمت مقدس سربازی تحت پرچم پر افتخار ایران اسلامی، زمینه کار و فعالیت اداری برای او در دانشگاه آزاد اسلامی ایذه مهیا شد.
بسیار دلیر و شجاع و خوش قلب بود و روحیه ای جوانمردانه داشت.
با تمام وجود از مشقت و سختی ها سربلند به در آمد و رهید و فصل دیگری از زندگی را آغاز کرد.
او توانست با تکیه بر اصالت و فهم فرهنگی و اجتماعی و روحیه ی جمع گرایی، وارد فضاهای دیگری شود و آینده ی درخشانی را برای خود رقم بزند.
از فرصت های مناسب پیش آمده در جهت تقویت بنیه ی علمی خود نهایت همت را به کار بست و از چند طریق کوشید، مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری طی کرد تا بتواند با نگاه یی علمی سایر مسیرها را بپیماید.
با ورود به بخش اداری دانشگاه عزم و اراده ی خود را آهنین کرد و ادامه تحصیل داد؛ مراحل دیپلم، کارشناسی و ارشد را پشت سر گذاشت و در دوره ی دکترا نیز نام نویسی کرد و همه وقت دل و جانش به دانش و معرفت روشن بود.
او توانست به عنوان مدرس در دانشگاه آزاد ایذه کد استادی بگیرد و سر کلاس درس حاضر شود و هم چونین با عشق و علاقه ای که به مردم و توده ی اجتماع داشت در دوره ی چهارم نیز عضو شورای اسلامی شهر ایذه شد که در آن جا هم جز مهر و محبت و دوستی، بذری نکاشت و خاطره ای برای هم راهان و هم کاران خود باقی نگذاشت.
وی شخصیتی بود که هم میان جامعه ی دانشگاهی محبوب شد و هم در بدنه ی اجتماع مقبول طبع مردم نجیب افتاد.
مرحوم استاد سلطانعلی سعیدی مراحل تکاملی را طی کرد و از خویشتن شخصیتی مومن، مخلص و وارسته ساخت.
فردی آگاه به امور بود و در تمام مناسبات ایلی، اداری و اجرایی منطقه نقشی سازنده و تاثیرگذار داشت، به گونه یی که وقتی این جهان فانی را وداع کرد چیزی به جز نیکی و صداقت با خود نبرد و با مرگ اش همه را مات و متحیر نمود و سبک بال به سوی یگانه معبود و معشوق خود پرکشید.
“خوش آن گروه که در بر رخ از جهان بستند
ز کائنات بریدند و با تو پیوستند
به سر عشق کجا پی برند اهل خرد
مگر کنند فراموش آن چه دانستند
مخور به مرگ شهیدان کوی عشق افسوس
که دوستان حقیقی به دوست پیوستند.”
روحش شاد
یاد او تا همیشه در دل و جان ما باد.
جمشید سعیدی پور