✒️به قلم یوسف شاهولی کوهشوری
در وصف کلانتر آ شنبه نیکنام
انا لله و انا الیه راجعون
زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ماست/هرکسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود/صحنه پیوسته بهجاست/خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
قوم[ایل]بزرگ بختیاری همواره پر بوده از زنان و مردان نامدار ، نامآور و با اصالتی که در تمام اعصار تاریخ چون گوهری زرین بر تارک این کهن بوم و بر میدرخشیده است و این مهم را افتخاری بس ارزشمند و صدالبته گرانبها برای خود میدیده است،همان مرزداران صدیقی که برای کیاست از کیان سرزمینمان چه شهیدانی که تقدیم ایرانمان نکردند.
در کوتهنگاهی تلویحی گر تاریخ این قوم و مردمانی که در پهنای زاگرس و بلوط و برف و کوچ از سرحدات ییلاقات تا مرزهای پرمهر گرمسیر میزیستهاند،را واکاوی کنیم تمثیلی از بزرگان و مردمدارانی چون نجفقلیخان صمصام السطنهی بختیاری رئیس الوزرای ادیب و دانشمند عصر شاهان قجر تا علیقلیخان سردار اسعد بختیاری و خواهر برومندش ، سرو بلند آزادیخواهان بیبی مریم بختیاری که خود از نامآوران و فاتحان حقیقی مشروطیت همان دُر گرانبهایی که پایه و زیربنای دموکراسی در ایرانمان بود را میتوان دید،بزرگانی که هرآنچه داشتند را با نیت اخلاص و صدالبته افتخار به کشور و مردمانشان ارزانی میداشتند که این نشان برآمده از پاکی وجودشان و منطق کلامشان است.
از این رو مرد بزرگ و اصیل و کلانتری[آ شنبه نیکنام] که امروز شنبه مورخه ۲۰/۱۱/۱۴۰۳ پیکر مطهرش را بر دستانمان به جایگاه ابدیاش بدرقه میکنیم،یکی از همانانی است که زندگی و مرام و مسلک و آیین و روشاش چیزی جز نیکبینی و نیکاندیشی،برای رتق و فتق امورات قوماش و همتبارانش که نشآتگرفته از همان منش و مسلک نیاکان پاک خودو علاقهی بیانتهایی که به ایشان داشت نبوده و نیست و تمام دغدغه و نگرانیاش ایجاد و وحدت و مودت بین مردمانش بود که رهآورد نگاه نافذ و ناطق و دید بلند این مرد ادیب و سخنور میبوده است.
بارها و بارها به چشمانم دیدم که چگونه برای وحدت و برادری به جدیت قدم برمیداشت و گاه تا چندین روز به شهرها و حتی استانهای مختلف سفر میکرد و جهت ایجاد صلح و تصالح و تفاهم نه فقط در میان طوایف هفتلنگ و چهارلنگ و نه در میان سایر طوایف مختلف ایل بختیاری بلکه تمام همت و حمیت این بزرگمرد ایجاد برادری و برابری میان تمام اقوام کشور بود که خود نشان از علاقه و عشقی که به میهن داشت و تا آخرین لحظات عمر پربارش برای این مهم قدم برداشت و این را جزو باورهای خود میدانست که البته این را چیزی جز افتخار برای خود ندید.
بکاربردن واژهی مرحوم برای آ شنبه نیکنام چنان برایم سنگین و پردرد است که حیف را در بکاربردنش میدانم ،گرچه این چیزی جزء قضا و قدر الهی نبوده و این را بخوبی میدانم،اما بازهم توان بیاناش را ندارم،چون باورش در محور مخیلات من نیست،و خدا میداند که داغ این مصیبت تا سالیان متمادی همراهمان خواهد ماند،با اعتبار به اینکه همواره نیکنامان زندهاند و در دلها و یادها جاوید و ابدیاند.
بنا به فرمودهی شیخ اجل حضرت سعدی << نام نیک گر بماند ز آدمی/ به که ز او ماند سرای زرنگار>>