در سوگ نغمهپرداز بامداد
یادداشتی از ؛
ولیالله شجاعپوریان ؛
سرزمینها را با آنچه از دل مردمشان میتراود میسنجند؛ با نغمهها، واژهها، ذوقها و درخششهایی که در سکوت زمان، ردّی از جاودانگی بر جای میگذارند. اگر فرهنگ را روح یک ملت بدانیم، بهبهان را میتوان دیاری دانست که این روح را با هنر، ادب، موسیقی و نجابت آمیخته و نسلهایی از ستارگان خاموش و روشن را در دامان خود پرورده است.
در میان این چهرههای بلندآوازه، نام شادروان سعید غلامحسینپور چونان نوایی بیپایان در تار و پود خاطرههای فرهنگی این شهر طنینانداز است. هنرمندی اصیل، خوشقریحه و متعهد که زندگیاش بهمثابه آوازی آرام و پُرطنین، در حافظه هنری و عاطفی مردمش باقی خواهد ماند.
سعید از آن دست انسانهایی بود که با شناختی زودهنگام از گوهر درون خود، از نوجوانی گام در راهی نهاد که پایانش نه شهرت، که شکفتگی روح و شکوه هنر بود. او در روزگاری که امکانات و بسترهای هنری چون امروز گسترده نبود، راه خویش را در کمال آرامش، خضوع و شور پی گرفت؛ نه با غوغا، که با جهدی درونی و عشقی پاک به نغمه و نوا.
آفرینش ساز بامداد، نه تنها نشانه نبوغ و نگاه خلاقانه او به موسیقی بود، بلکه جلوهای از جسارت روحیاش در نوآوری و معناپردازی هنری نیز محسوب میشد. سالها سرپرستی گروه موسیقی «چاوش» و اجراهایش در محافل هنری داخل و خارج از کشور، برگهایی درخشان از کارنامهی مردیست که موسیقی را نه برای ستایش، بلکه برای زیستن انتخاب کرده بود.
سعید غلامحسینپور تنها یک نوازنده و آهنگساز نبود؛ او هنرمندی بود که حضورش، لبخندش، وقارش و گرمای نگاهش، همچون قطعهای لطیف و نوازشگر، دلها را آرام میکرد. صمیمیتی بیتکلف و فروتنیای شریف، از او شخصیتی محبوب و بهیادماندنی ساخته بود.
در سالهایی که توفیق همراهی با مردم فرهیخته بهبهان را داشتم، آشنایی و تعامل با سعید از شیرینترین یادهای آن دوران است. ارتباط ما، ریشه در احترام متقابل و دغدغههای مشترک فرهنگی داشت. حضورش در اجراها، و لبخند پرمحبتش در پشتصحنه، همواره نویدبخش آرامش و امید بود.
این روزها که بهبهان با دلی شکسته و چشمانی اشکبار وداعی باشکوه با فرزند هنرمندش رقم زده، تنها جسم او به خاک سپرده شد؛ چراکه نامش، یادش و صدایش همچنان در جان شهر جاریست. در آیینه خاطره یارانش، از او به نیکی یاد میشود: گشادهدست، خونگرم، امیدآفرین، بیادعا و سرشار از صمیمیت انسانی.
در روزگاری که نگاهها گاه از اصالت و معنا دور میمانند، هنرمندانی چون سعید، پیامآوران سکوتی ژرفاند که از دل آن، صدای هستی به گوش میرسد. آنان که چراغ موسیقی را نه فقط روشن نگاه داشتند، که آن را با جان خویش معنا کردند.
روحش آرام، یادش روشن، و صدایش تا همیشه در طنین نسیمهای این دیار مانا باد.